کسی چرچیل را به استعفا واداشت؟!
چرچیل تا ۸۰ سالگی نخستوزیر موند. موقعی که حتی به سختی راه میرفت، نمیتونست درست بشینه هم، حاضر به استعفا نبود.
انقدر بزرگ بود که انگلیسیهای محافظهکار ترجیح میدادن باهاش مقابله نکنن. اما چرچیل واقعا پیر شده بود. اما چه اتفاقی افتاد که راضی به استعفا شد؟
برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس تصمیم میگیرن یک جشن ملی برگزار کنن و این تولد رو هم از تلویزیون مستقیم پخش کنن.
اما هدیهی تولد چرچیل چی بود؟ نقاشی پرترهاش.
این نقاشی رو هم به نقاش معروف اون دوره آقای «گراهام ساترلند» میگن بکشه.
روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل از دیدن تصویر خودش برآشفته میشه. چرچیل سعی میکنه نقاشی رو پس بفرسته؛ اما چرچیل میدونه ساترلند هنرمندی نیست که بشه به سادگی ازش بگذره و حالا فکر و خیال، میوفته به جان چرچیل!
ساترلند به دیدن چرچیل میره و به صراحت به چرچیل میگه که آقای چرچیل من هم شما رو دوست دارم و هم فوقالعاده شما رو قابل ستایش میدونم؛ اما «پیر شدهای آقای چرچیل!»
ساترلند با هنرش سعی میکنه به چرچیل یادآوری کنه که به جنگ سن و سال نمیتونه، بره.
چرچیل بعد از اون روز افسرده میشه و میره تو فکر و خیال، همسرش که وضعیت چرچیل رو میبینه دستور میده نقاشی رو آتیش بزنن.
اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا زمانیکه استعفای خودش رو اعلام نکرد، ولش نکرد! چرچیل از دیدن خودش فهمید که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشه!
نقاشی ساترلند به معنی واقعی شاهکاری بود. همین نقاشی بود که انگلستان اون روز رو از اشتباهات مردان بزرگش رها کرد.
آدم پیر ناخودآگاه به افکار کهنه دلبسته میشه! این طبیعت آدمه و نمیشه با طبیعت جنگ کرد…
من بابک بیاناتی پیش تر ها عادت به رنگ کردن موهام داشتم که سفیدی مو روپنهان کنم اما الان مثل گذشته فکر نمی کنم و نمی خوام که واقعیات رو پنهان کنم چه در ظاهرم چه در آنچه درونم می گذره . شما چقدر با من موافقید؟